به گزارش هابصنعت؛ روزنامه شرق در گزارشی با عنوان «بحران آب و خیال کنترل اقلیم» به بررسی ادعاهایی از جنس «کنترل بارش در مقیاس ملی» –مانند طرحهای هدایت بخار آب خلیج فارس برای بارانسازی در فلات مرکزی پرداخته است.
براساس این گزارش؛ بحران آب در ایران واقعیتی انکارناپذیر است. خشکشدن رودخانهها، فرونشست زمین، کاهش آبهای زیرزمینی و مهاجرت زیستمحیطی، همه نشانههای یک سامانه بهشدت برهمخورده است. در چنین وضعیت ناامیدکنندهای، گفتارهایی ظاهر میشوند که وعده میدهند با یک «اختراع» یا یک «ترفند مهندسی»، میتوان کل اقلیم را «دوباره تنظیم» کرد؛ مثلا با دستگاهی خاص در تمام ایران باران ساخت یا با تبخیر آب خلیج فارس و هدایت بخار روی زاگرس، فلات مرکزی را سیراب کرد.
نگارنده این گزارش معتقد است: اقلیم و سامانه جوی نمونه روشن یک سامانه پیچیده غیرخطی است: رفتار آن حاصل تعامل چندین لایه جو، اقیانوسها، سطح زمین، یخها، پوشش گیاهی و فعالیت انسانی است؛ الگوهای گردش عمومی جو (jet streams، سامانههای پرفشار و کمفشار، موسمیها و...) در مقیاس سیارهای با هم گره خوردهاند؛ مدلهای هواشناسی حرفهای با وجود همه پیشرفتها، همچنان محدودیت جدی در افق پیشبینی و دقت محلی دارند.
همچنین نویسنده در این گزارش آورده است که پدیدهای مثل «اثر پروانهای» در همین زمینه به اندازه کافی مشهور است. تغییرات کوچک در یک نقطه میتواند در روندی غیرخطی، به تغییرات بزرگ در جای دیگر منجر شود. در چنین سامانهای، ادعای اینکه «ما میتوانیم مقدار زیادی بخار به جو تزریق کنیم و بعد آن را به شکل برنامهریزیشده روی یک رشتهکوه یا یک منطقه خاص بنشانیم» در واقع ادعای این است که «در سامانهای با میلیونها درجه آزادی و حساسیت شدید به شرایط اولیه، میتوانیم مثل یک لوله، ورودی را تنظیم کنیم و خروجی دلخواه بگیریم». این، دقیقا نادیدهگرفتن پارادایم پیچیدگی است و نشان میدهد مدعی هیچ آشناییای با دیسیپلین پیچیدگی ندارد.
نگارنده نقد ادعاهای کنترل بارش را بهمثابه نقد یک توهم معرفتشناختی دانسته و نوشته است: با این دستگاه مفهومی، حالا میتوانیم نقد را خلاصه کنیم:
۱- اقلیم و سامانه بارش، در پارادایم پیچیدگی، یک سامانه غیرخطی، حساس به شرایط اولیه و برآمده است؛ نه یک ماشین ساده که بتوان آن را با چند متغیر و یک «دستگاه» کنترل کرد.
۲- ادعاهایی از جنس «میتوانیم بخار را از خلیج فارس برداریم و دقیقا روی زاگرس بنشانیم»، قبل از آنکه از نظر عدد و انرژی مسئلهدار باشند، از نظر فهم نادرست از ماهیت سامانه دچار مشکلاند.
۳- متخصصانی که با پارادایم پیچیدگی آشنا نیستند، تجربه خود در اشلهای سادهتر را ناآگاهانه به اشلهای عظیم و برآمده تعمیم میدهند؛ این همان تقلیلگرایی گولزننده است.
انتهای پیام/